جدول جو
جدول جو

معنی حسین زائی - جستجوی لغت در جدول جو

حسین زائی
(حُ سِ)
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 23هزارگزی شمال باختری دشتیاری و کنار راه مالرو فهرج به قصرقند. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر مالاریائی. دارای 250 تن سکنه میباشد. بلوچی زبانند. از باران مشروب میشود. محصولات آنجا توت، حبوبات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرولدزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ ءِ)
ازهری فلکی منجم. او راست: ’المطلع السعید فی حسابات الکواکب علی الرصد الجدید’ که در قاهره 1304 هجری قمری در حیات مؤلف چاپ شده است. (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ زَ)
مورخ. او راست: ’تاریخ الامم الشرقیه القدیمه’ که در حیات مؤلف در مصر به سال 1892 میلادی چاپ شده است. (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سِ)
ابن عبدالله لارنده. وی شیخ زاویۀ صوفیان گلشنی در ادرنه و متخلص به سزائی بود و در 1151 هجری قمری درگذشت. دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ اَ)
ابن علی بن ظافر ازدی مصری صفی الدین ادیب. درگذشتۀ 657 هجری قمری 1259/ میلادی او راست: ’الفریده’. (معجم المؤلفین ازایضاح المکنون ج 2 ص 189) (هدیه العارفین ج 1 ص 313)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عمر. منسوب به جد خویش و محدث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ ءِ)
ابن علی بن عبدالشکور طائفی حریری معروف به متقی صوفی. او راست: ’النفحه العنبریه’ و در 1206 هجری قمری 1792/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از حلیه البشر ج 1 ص 523) (هدیه العارفین ج 1 ص 327) (ایضاح المکنون)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ طَ)
دهی است از دهستان خادۀ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. ناحیه ای است واقع در 9هزارگزی خاور نورآباد وشش هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است واقع در جلگه. سردسیر مالاریائی. دارای 90 تن سکنه میباشد. فارسی و لری زبانند. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ کرمعلی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَنِ فَ)
کمال الدین داماد مجلسی و استاد شیخ علی حزین است و در 1134 هجری قمری درگذشته است. و به میزرا کمالا شهرت دارد. (ذریعه ج 6 ص 206 و ج 7 ص 69 و ج 9 ص 920 و 921) (تذکرۀ حزین ص 100) (نجوم السماء 220)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ فَ)
ابن شهاب الدین کازرگاهی هروی که در 874 هجری قمری متولد شده. ملقب به کمال الدین بود و در دربار میرزا حسین بایقرا میزیست و کتاب ’مجالس العشاق’ را او در 908 هجری قمری تألیف کرد و به نام حسین بایقرا نمود و در 1892 و 1894 میلادی به نام وی در هند چاپ شد. (ذریعه ج 9 ص 848) (از سعدی تا جامی). خوندمیر گوید: امیرکمال الدین حسین پسر شهاب الدین اسماعیل طبسی الاصل است و مادرش از سادات نیشابور بود. به فنون و علوم متداول آشنا بود و شعر نیز میسرود. در زمان سلطان یعقوب ترکمان به تبریز شدو به هرات بازگشت و بتولیت مقبرۀ خواجه عبدالله انصاری گمارده و در 904 هجری قمری به صدارت حسین بایقرا منصوب شد و صاحب معروف به کبودجامه در این باره گفت:
ای صدر قریشی لقب عالی قدر
تاریخ صدرات تو شد ’صدر قریش’.
سپس خوندمیر تألیف دو کتاب ’شرح منازل السائرین’ و ’مجالس العشاق’ را به وی نسبت داده است. رجوع به رجال حبیب السیر ص 146 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن احمد بن عبدالرحیم تبریزی طباطبائی. درگذشتۀ 1300 هجری قمری او راست: تفسیر سورۀ فاتحه و انعام. (ذریعه ج 4 ص 337 و 339)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن علی بن محمد بن احمد بن حسین بن احمد خزاعی نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح (متوفی 535 یا 560 هجری قمری). رجوع به ابوالفتوح شود. و در هدیه العارفین ج 1 ص 312 تبصره الانام در ملل و نحل و الرساله الحسینیه را به وی نسبت داده است
ابن محمد آمدی متخلص به رازی از کاتبان دیوان بود و در 1120 هجری قمری درگذشت. او راست: ’نصایح الابرار’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 324)
ابن طلحه رازی کاتب. اوراست: ’هدایه’ در ترسل. (هدیه العارفین ج 1 ص 332)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ زَ)
ابن محمد بن یحیی زیدی حسینی. او راست: دستور المنجمین به فارسی که در 891 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 8 ص 168)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ ءِ)
دهی است از دهستان چخاپور بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در چهارده هزارگزی جنوب خاوری خورموج، جنوب کوه خاک و کنار راه فرعی خورموج به دیر، ناحیه ای است واقع در جلگه. گرمسیر و مالاریایی. دارای 217 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از چاه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
شاعر معاصر سام میرزا صفوی و متوفی در دامغان 941 هجری قمری (ذریعه ج 9 ص 497)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَ وا)
ابن هبه الله بن رطبه شیعی محدث و مکنی به ابوعبدالله بود. به خراسان و ری رفت و در رجب 579 هجری قمری 1183/ میلادی درگذشت. (لسان المیزان ج 2 ص 316) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن محمد بن فخربن علی ملقب به کمال الدین لاری. او راست: شرح رساله ’الحوراء و الزوراء’ که در 918 هجری قمری 1512/ میلادی تألیف کرده است. (کشف الظنون) (معجم المؤلفین) (هدیهالعارفین ج 1 ص 317) (ذریعه ج 13 ص 303) (روضات 161)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن حسین بن ابراهیم بن اسماعیل حسینی. از مدرسین جامع ازهر. متولد 1286 هجری قمری و متوفی 1354 هجری قمریمؤلفاتی دارد که در معجم المؤلفین یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ وَ)
ابن علی بن محمد صوفی شاعر. متولد 1112 هجری قمری / 1700 میلادی و متوفی 1156 هجری قمری 1744/ میلادی در حلب متولی مشیخۀ سجادۀ وفائیان صوفیه بود و دیوان شعر دارد. (سلک الدرر ج 2 ص 58) (هدیه العارفین ج 1 ص 325) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین)
او راست: ’فرهنگ وفائی’ که در سال چهارم سلطنت شاه طهماسب 933 هجری قمری تألیف آن بپایان رسیده است. (مقدمۀ لغتنامه) (مقدمۀ جلد پنجم فرهنگ نظام) (سبک شناسی ج 3 ص 334) (فهرست سپهسالار ج 2 ص 213 و 221)
او راست: رساله در تفسیر سورۀ انبیاء و ’شرح عویصات الافکار’ و ’استعاره’ که در 1073 هجری قمری 1663/ میلادی آن را تألیف کرده است. (معجم المؤلفین از فهرست خدیویه)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
حسین بن عنایت (خواجه...) یکی از شعرای ایران. او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی است و بیت ذیل او راست:
زمان بی مهر و گیتی دشمن و دلدار مستغنی
مرا بر آرزوهای ثنائی خنده می آید.
(قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ ثَ)
مشهدی که در کلمه ثنائی در همین لغت نامه یاد شده است. در هدیه العارفین ج 1 ص 319 و 320در دو جلد یاد شده. نخستین را استاد فیض هندی دانسته، وفاتش را در 970 هجری قمری نگاشته و مثنوی ’نتایج الافکار’ در 10 هزار بیت به او نسبت داده است و دومین را پسر غیاث الدین علی متوفی 995 هجری قمری و صاحب دیوان شعر دانسته شده است. رجوع به ذریعه ج 9 ص 185 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ جَ ءِ)
ابن عبدالکریم بن محمد جواد بن عبدالله جزائری موسوی شوشتری فقیه بوده است. در کاظمین 1246 هجری قمری 1830/ میلادی درگذشته. تألیفاتی دارد. (اعلام الشیعه قرن سیزدهم هجری. ص 398) (معجم المؤلفین)
ابن محمود بن احمد بن محمدرضا بن علی جزائری شوشتری خرم آبادی. در جمادی الثانی 1323 هجری قمری 1905/ میلادی درگذشت. او راست: ’نجوم العلوم’. (اعیان الشیعه) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ ءِ)
ابن محسن بن مرتضی بن محمد بن علی حسینی حائری شاعر. تذکرهٔ شعرا دارد. وی در 1246 هجری قمری / 1830م. متولد و در 1319 هجری قمری / 1901 میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 27 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 54هزارگزی شمال باختری نورآباد و 22هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است تپه ماهور. سردسیر مالاریایی. دارای 120 تن سکنه میباشد. فارسی و لری زبانند. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. و راه مالرو است. ساکنین از طایفه غیب غلام بوده برای تعلیف احشام زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَنِ خُ)
ابن علی بن محمد بن احمد بن حسین رازی نیشابوری شیعی مکنی به ابوالفتوح مفسر. که در 552 هجری قمری 1157/ میلادی زنده بوده است. رجوع به کلمه ابوالفتوح رازی در همین لغت نامه و نیز به ایضاح المکنون ج 1 ص 585 و 594 و اعیان الشیعه ج 27 ص 61 و الذریعه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است به فاصله بیست هزارگزی شرق قریۀ خوگیانی در علاقۀ حکومت درجه 2 ارغستان مربوط به ولایت قندهار که بین 66 درجه و 43 دقیقه و 59 ثانیه طول البلد شرقی و 31 درجه و 33 دقیقه و 54 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا